کانون جنگ، آمریکا و اسراییل هستند و اروپایی ها حمایت سیاسی انجام میدهند
تاریخ انتشار: ۲۵ آذر ۱۴۰۲ | کد خبر: ۳۹۳۰۴۴۵۳
به گزارش قدس آنلاین حسن رضایی گفت: دلیل طولانی شدن جنگ غزه، اصرار اسراییل و آمریکا برای پیروزی و رسیدن به اهدافی خاص است و پیگیری افراطی همین هدف احتمال سرایت جنگ به مناطق دیگر را افزایش میدهد.
وی ادامه داد: جنگ غزه فقط نظامی نیست، بلکه شکل و ماهیت اجتماعی نیز به خود گرفته است و میبینیم که نه تنها در غزه، بلکه در کرانه باختری نیز مبارزات شکل گرفته است و جامعه مدنی فلسطین درحال اضافه شدن به جنگ است.
بیشتر بخوانید:
اخباری که در وبسایت منتشر نمیشوند!
رضایی در پاسخ به سوال خبرنگار راشاتودی در خصوص نسل کشی اسراییل در غزه گفت: این جنگ از همه جهات و از جمله نسل کشی و نژادپرستی افراطی، جدید است و صهیونیست ها از هیچ جنایتی دریغ نکرده اند. در واقع اسراییل جنایات مرتکب شده در تاریخ منحوسش را اکنون یکجا در غزه در حال ارتکاب است.
وی در رابطه با موضع دولتهای عربی و اسلامی اظهار داشت: دولت های اسلامی یک گام جلو آمدند اما دچار تردید و متوقف شدند زیرا تحلیل درستی از آینده ندارند و از طرفی نه علاقه به پیروزی حماس و نه علاقه به پیروزی اسراییل دارند و کماکان در تردید به سر می برند.
محسن رضایی در پاسخ به این سوال که "آیا جنگ غزه شعارهای حقوق بشری غرب را برملا کرد؟" گفت: این جنگ ماهیت سیاه آمریکا، اسراییل و نظام مدعی غرب در خصوص حقوق بشر را نشان داد و پرده ها را کنار زد. در جنگ غزه فرماندهی مشترک بین ارتش آمریکا و اسراییل بوجود آمده است و این اتفاق در جنگ های بزرگ رخ می دهد و اسراییل و آمریکا اتاق مشترک تشکیل داده اند و هرکدام هدف خود را دارند.
فرمانده سپاه پاسداران در دوران دفاع مقدس ادامه داد: اهداف اسراییل در غالب موضوع فلسطین است اما آمریکا علاوه بر کمک به پیروزی اسراییل به دنبال بازیابی حیثیت و هیمنه از دست رفته خود در غرب آسیا است. اگر آمریکا و اسراییل به این جنگ پایان ندهند حتی امکان تبدیل شدن این جنگ به بحران فرامنطقه ای وجود دارد.
رضایی افزود: کانون جنگ، آمریکا و اسراییل هستند و اروپایی ها حمایت سیاسی انجام میدهند، این آخرین فرصت آمریکا در احیای قدرت خود در غرب آسیا و جنگی وجودی برای آنها است و در صورت عدم کسب پیروزی با مشکلات بزرگی مواجه میشوند.
وی در پاسخ به خبرنگار راشاتودی در خصوص اعتراف تلویحی بایدن به افراطی گری اسراییل در جنگ غزه گفت: بایدن اقتدار و محوریت لازم در اداره نهادهای نظامی و امنیتی آمریکا را ندارد و بنابراین سخنانش برش لازم در صحنه نبرد را ندارد و اگر فردا سخنش را عوض کند تعجبی ندارد و ایضا با وجود فرماندهی مشترک موجود در جنگ غزه این سخنان دروغ و ریاکاری برای پوشش وجهه انسانی آمریکا است که در این جنگ به شدت آسیب دید.
رضایی در پاسخ به این سوال که هدف آمریکا و اسراییل از صحبت درباره آینده غزه چیست و آیا موضوع دو دولتی امکان دارد یا خیر؟ گفت: بیش از ۲۰ سال برای تشکیل و پیشبرد طرح دو دولتی تلاش شد و تا مراحلی هم پیش رفت اما با وجود حوادث اخیر این موضوع تمام شده و مختومه تلقی می شود. اسراییل و آمریکا از طرفی و جهان اسلام هم از سوی دیگر به دنبال پیروزی در این حادثه سرنوشت ساز هستند.
دبیر شورایعالی هماهنگی سران قوا در پاسخ به سوال در خصوص برنامه اسراییل و آمریکا برای مهاجرت دادن فلسطینی ها، گفت: اسراییل با کمک آمریکا به دنبال جلب همکاری کشورهایی چون امارات برای کوچ دادن ۲ میلیون ساکن غزه و تبدیل جمعیت ۷ میلیونی فلسطینیان به ۵ میلیون بودند اما موفق نشدند و این اتفاق رخ نخواهد داد و کشورهای عربی هم تا کنون نپذیرفته اند.
وی در پاسخ به سوال خبرنگار راشاتودی در خصوص اوضاع کرانه باختری گفت: وضعیت بی سابقه ای بر کرانه باختری حاکم است و تاکنون ۲۵۰ نفر در این منطقه به شهادت رسیدهاند و اسراییل برای اولین بار به منطقه تحت سیطره خود حمله موشکی و هوایی انجام داده است و کرانه باختری تبدیل به میدان جنگ شده است.
رضایی در پاسخ به سوال خبرنگار در خصوص ادعای آمریکا و اسراییل درباره دخالت ایران در عملیات طوفان الاقصی گفت: این یک دروغ است، شیوه و ارتباط ما با ملتها استعماری نیست، بلکه این شیوه آمریکا و غربی هاست و ما به دوستانمان دستور نمیدهیم.
وی در پاسخ به این سوال که "آمریکا شما را متهم به کمک به محور مقاومت می کند" گفت: در واقع آنها متهم هستند که دهها سال منطقه غرب آسیا را به محلی برای ایجاد ناامنی و قتل و کشتار و اختلاف افکنی تبدیل کردهاند.
عضو مجمع تشخیص مصلحت نظام در پاسخ به سوال خبرنگار راشاتودی مبنی بر عملکرد انصار الله در موضوع حمله به کشتی های اسراییلی و اینکه آیا آنها خودجوش این کار را میکنند یا دستور میگیرند؟ گفت: در این ماجرا خود آمریکاییها مقصر هستند، چراکه آمریکا عامل ناآرامی و محاصره یمن است و در کشور آنها دخالت میکند؛ لذا عامل گسترش جنگ به یمن، شیوه رفتار آمریکا و اسراییل است.از سوی دیگر، انصارالله یمن برای دفاع از برادران وخواهرانشان در فلسطین وارد این جنگ شده اند.
رضایی در پاسخ به این سوال که "مشاور امنیت ملی آمریکا مدعی شد به دنبال تشکیل نیروی واکنش سریع برای مقابله با حملات یمن است، آیا آمریکا می تواند در این منطقه امنیت برقرار کند؟" گفت: بدترین و سختترین وضعیت برای یک ارتش، ایجاد دو جبهه نبرد است و آمریکا اکنون یک جبهه در فرماندهی مشترک در غزه دارد و توان ایجاد محور جدید را ندارد.
وی در پایان در پاسخ به خبرنگار راشاتودی در خصوص احتمال ورود آمریکا به موضوع یمن گفت: یمنی ها بدشان نمی آید که با آمریکا وارد جنگ شوند و این حماقت آمریکا خواهد بود که بخواهد واکنشی به حملات یمن نشان دهد.
منبع: خبرگزاری ایرنامنبع: قدس آنلاین
کلیدواژه: یمن سپاه پاسداران انقلاب اسلامی جنبش انصارالله محسن رضایی ایالات متحده آمریکا ارتش آمریکا غزه مجمع تشخیص مصلحت نظام فلسطین جنگ غزه پاسخ به سوال خبرنگار پاسخ به این سوال آمریکا و اسراییل اسراییل و آمریکا رضایی در پاسخ کرانه باختری جنگ غزه
درخواست حذف خبر:
«خبربان» یک خبرخوان هوشمند و خودکار است و این خبر را بهطور اتوماتیک از وبسایت www.qudsonline.ir دریافت کردهاست، لذا منبع این خبر، وبسایت «قدس آنلاین» بوده و سایت «خبربان» مسئولیتی در قبال محتوای آن ندارد. چنانچه درخواست حذف این خبر را دارید، کد ۳۹۳۰۴۴۵۳ را به همراه موضوع به شماره ۱۰۰۰۱۵۷۰ پیامک فرمایید. لطفاً در صورتیکه در مورد این خبر، نظر یا سئوالی دارید، با منبع خبر (اینجا) ارتباط برقرار نمایید.
با استناد به ماده ۷۴ قانون تجارت الکترونیک مصوب ۱۳۸۲/۱۰/۱۷ مجلس شورای اسلامی و با عنایت به اینکه سایت «خبربان» مصداق بستر مبادلات الکترونیکی متنی، صوتی و تصویر است، مسئولیت نقض حقوق تصریح شده مولفان در قانون فوق از قبیل تکثیر، اجرا و توزیع و یا هر گونه محتوی خلاف قوانین کشور ایران بر عهده منبع خبر و کاربران است.
خبر بعدی:
ضربه راهبردی ایران به رژیم صهیونیستی از نگاه عباس عبدی
عباس عبدی روز قبل از حمله ایران به اسراییل(رژیم) یادداشتی نوشت که درباره ایران و رژیم صهیونیستی بود. این یادداشت روز بعد و پس از حمله پهپادها وموشکهای ایران به سرزمینهای اشغالی منتشر شد. تحریریه روزنامه و همچنین آقای عبدی اطلاع نداشتند که حملهای در راه است. بعد از حمله در برخی رسانهها اعلام شد که علیه آقای عباس عبدی و روزنامه اعتماد اعلام جرم شده است.
به گزارش اعتماد، از آنجا که ۱۰ روز از این ماجرا گذشته و احضاریهای برای هیچکدام ارسال نشده، تصمیم گرفتیم درباره نظرات آقای عباس عبدی که در آن مصاحبه اعلام شده بود گفتو گویی داشته باشیم که میخوانید:
آقای عبدی! ماجرای احضار شما به کجا انجامید؟
هنوز اقدام قضایی به بنده اعلام نشده است.
آیا فکر میکنید منتفی شده است؟
نمیدانم؛ ولی با توجه به توضیحاتی که دادهام و از مفاد آن مطلع هستند، به گمانم برداشت دقیقی از نوشته من نداشتند. البته معتقد نیستم که برای نوشتن باید برای کسی اعلام جرم کرد، اگر نوشته افراد متضمن دروغ و جعل نباشد، صرفا تحلیل و نظر باشد، باید محترم شمرده شود؛ و این را نشانه قدرت میدانم. هر چند معتقدم که با توجه به شرایط کلی کشور نیز برخی از مسائل را باید به عنوان نویسنده رعایت کنیم. البته اکنون که مرز رسانه داخلی و خارجی برداشته شده است، متأسفانه نویسندگان داخل و در رسانههای رسمی کشور در موقعیت نابرابری با کسانی که در خارج هستند قرار دارند و این نابرابری یکی از عوامل خروج مرجعیت رسانهای از داخل است و این خطر امنیتی برای ایران دارد.
با توجه به آن اعلام جرم، گفتید که دیگر در این موضوع خاص نمینویسید. آیا اکنون که حداقل تا حالا منتفی شده، باز هم اظهارنظر نخواهید کرد؟
اگر اعلام جرم را اعلام نکرده بودند، بهتر بود. من متأسف شدم که چرا باید چنین تصوری را در جامعه القا کرد کسانی که سعی در نوشتن تحلیلهای منطقی دارند، نیز با اعلام جرم مواجه میشوند؟ اگر بدون اعلام بود، من هم خبرش را مثل موارد دیگر منتشر نمیکردم. با این حال اکنون میتوانم حرف بزنم، چون گمان میکنم نظراتم دچار تعبیرهای ناخواسته نخواهد شد.
پس اولین سوال را میپرسم؛ آیا ایران میتوانست پاسخ ندهد؟
در عمل میتوانست، همچنان که در موارد دیگر هم چنین کرده بود. ولی در سیاست نمیتوانست، زیرا سیاست با روابط شخصی فرق میکند. در روابط شخصی «گذشت و عفو» و «بزرگمنشی» و این گونه رفتارها معنی میدهد و اتفاقا پسندیده هم هست. با گذشت از دیگران میتوان اختلافات را بهتر حل کرد تا انتقام گرفتن. در عفو لذتی است که در انتقام نیست. ولی در سطح سیاست بهویژه در سطح بینالملل، گذشت بیمعناست و چه بسا موجب تشدید خصومت هم باشد.
پس پاسخ ندادن موجب تشدید بحران میشود. ولی در هر حال باید به اثرات این پاسخ توجه داشت. این اتفاقات موجب میشود تنش میان دو طرف از حالت انعطافپذیر و الاستیکی به وضعیت متصلب تغییر شکل بدهد. پیش از این طرفین اقداماتی را علیه یکدیگر انجام میدادند. گاه مستقیم، گاه غیرمستقیم و اغلب بدون پذیرش رسمی، در حالی که ناظران سیاسی میدانستند که کدام طرف، مستقیم یا با واسطه پشت ماجراست. با این حال وضعیت آنها مثل مشتهایی است که بوکسورها به کیسه چرمی لاستیکی میزنند. ابتدا قدری تغییر شکل داده، فرورفتگی و عقبنشینی کرده، سپس بازگشت به حالت اول را شاهدیم.
پس اکنون ماجرا فرق کرده و از حالت الاستیکی و انعطافپذیری به حالت نیمه شکننده تبدیل شده و در ادامه به وضعیت شکنندگی خواهد رسید. به عبارت دیگر ضربات علیه یکدیگر پرهزینه است و به صورت متعارف قابل ترمیم نیست و هزینه بازی را بالا برده و امکان ادامه بازی را کم کرده است.
پس آیا میتوان نتیجه گرفت که بحران میان ایران و اسراییل تشدید شده است؟
در واقع همانگونه که گفتم این بحران شکنندهتر شده است. شما به راحتی میتوانید به یک جسم الاستیک ضربه بزنید بدون اینکه نگران شکستن آن باشید، ولی چنین ضربهای را به راحتی به شیشه نمیزنید؛ بنابراین مدیریت امور از این پس اهمیت دارد.
آیا به همین علت ایران پاسخ حمله بعدی اسراییل را نداد؟
طبیعی است که طرف مقابل هم نمیخواسته که ایران پاسخ بدهد، لذا ضربه محدودی را انتخاب کرده که این شیشه نشکند. به عبارت دیگر طرفین از یکدیگر تحلیلی داشتهاند که منجر به مهار بحران شود. فراموش نکنیم که موضع غربیها به ویژه ایالات متحده نیز در عدم رغبت آنان به رشد تنش نیز مهم بوده است.
گمان میکنید که زدن سفارت و پاسخ ایران و نیز پاسخ بعدی اسراییل متوازن بود؟
به نظر میرسد که این ماجرا از نظر تاکتیکی و نظامی و خسارات وارده متوازن نبود. در هر حال سفارت ایران را زدند و ایران تعدادی از فرماندهان خود را از دست داد و چنین خسارتی حداقل با اطلاعات موجود به اسراییل وارد نشده است.
ولی از نظر راهبردی کفه حمله کاملا به سود ایران بود. به عبارت دیگر اعلام رسمی و با اطلاع یافتن طرف مقابل و حمله از خاک ایران به اسراییل، فارغ از جزییات ماجرا و با آن حجم حمله یک پیروزی راهبردی بود. بهویژه که انتظار قبلی به عدم حمله بوده است. به نظر میرسد که اقدام ایران نیز معطوف به همین هدف بوده و نه وارد کردن خسارت. فراموش نکنیم که ایالات متحده و بریتانیا و دیگر کشورهای غربی دربست در کنار اسراییل ایستاده بودند.
این پیروزی راهبردی چه آثاری در ایران میتواند داشته باشد؟
رسیدن به پیروزی همیشه ممکن است و حتی در مواردی ممکن است راحت رخ بدهد، مهم حفظ و تثبیت آن است. اجازه بدهید که مستندتر صحبت کنم. در سال ۱۳۸۸ تحلیلی نوشتم از وضع ایران و برای اطلاع مقامات فرستادم. بخشی از این تحلیل چنین است: پیش از خرداد ۸۸ بارها نوشته بودم که حکومت در ایران از ۴۰۰ سال گذشته یعنی از زمان اوج صفویه تا کنون هیچگاه بدین پایه که اکنون هست، قدرتمند نبوده است، ولی همیشه بلافاصله اضافه میکردم که متاسفانه این قدرت با نوعی از بیثباتی هم همراه است.
افزایش قدرت حکومت مثل منارهای است که قد میکشد و بلندتر میشود، اما به تناسب این ارتفاع پایههای آن عمیقتر و پهنتر نشده است؛ بنابراین بهرغم اوج گرفتن، بر ناپایداری آن افزوده شده است و این پایهها در حکومت چیزی نیست جز قدرت نرمافزاری آن. اگر از این زاویه نگاه کنیم، هر دستاورد خارجی باید از دو طریق پایدار و مستحکم شود. اول از طریق قرار دادن آن در دل یک سیاست خارجی معقول و قابل دفاع و عملی. دوم از طریق حمایت داخلی.
یک دستاورد خارجی را میتوان مثل دست یافتن به یک بازیکن عالی فوتبال دانست که فقط هنگامی مفید و موثر است که ۱۰ بازیکن دیگر نیز کمابیش همسطح او باشند؛ زمین و امکانات و دریافتی و استادیوم و اقتصاد باشگاه خوب باشد والا آوردن رونالدو در یک تیم ایرانی هیچ فایدهای برای فوتبال ما ندارد و همه هزینههای آن، زیان است. حمایت داخلی از این اقدام از دو طریق ممکن است. اول احترام گذاشتن به مردم و مطالبات آنان. روشن است که وضعیت کنونی در مواجهه با زنان و با این ویدیوهایی که منتشر شده در تعارض با این مساله است. دوم و سوم و چهارم نیز بهبود اقتصادی است. پیروزیهای خارجی به سرعت فراموش میشوند باید از طریق بهبود شرایط تثبیت شوند والا به ضد خودشان بدل خواهند شد.
نکته مهم ضربه راهبردی است که اسراییل در مجموعه ماجرای اخیر خورده است که در آینده به آن خواهم پرداخت.